امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز؛ ذات هنر برخلاف آنچه برای بیشتر آدمها تعریف و تعبیر میشود، به تولید کردن محصولی با رعایت تمام قالبهای بصری گفته نمیشود. یعنی نمیتوان به محصولی که صرفا فرمهای زیبایی شناسانه و تکنیک مناسب را داراست، ولی خالی از مفهوم، اجرا شده است، یک اثر هنری گفت. هنر درحقیقت زبانی برای بیان مفهومی خاص است. فلسفه تولید یک اثر هنری، تمام چینش ها، رنگ گذاری ها، ترکیب بندیها و مفاهیم دیگر را در آن اثر، توجیه میکند. به عبارت دیگر، علت در تولید اثر هنری، مهمتر از تکنیک و نحوه بیان آن است و هنرمند کسی است که ضمن داشتن علت برای کارش، بتواند سبک و شیوه بیان مناسبی هم برای محصولش پیدا کند.
حالا این شکل بیان هر چیزی میتواند باشد؛ گاهی شعر و ادبیات و گاهی نقاشی و عکاسی و بقیه اشکال آن. هنرهای تجسمی، چون قوم وخویشی نزدیکی باهم دارند و از یک آبشخور آب میخورند، راحتتر میتوانند کنار هم بنشینند و هرچند در جزئیات با یکدیگر متفاوتند، در مبانی و اسلوب با هم یکسان هستند؛ به طور نمونه عکاسی قرابت زیادی با نقاشی دارد و هر دو از قالبهای مشترک استفاده میکنند؛ گرچه زیاد بوده اند نقاشانی که به سراغ عکاسی رفته و سرخورده واگشته اند. ولی معدود آدمهایی هم هستند که در هر دو رشته موفق بوده اند؛ «مهری عزتی مقدم» یکی از همین هنرمندان جوان است؛ هنرمند جویای نامی که هنوز راه و فرصت زیادی برای آموختن و تجربه کردن دارد. او متولد بهمن۱۳۶۹ در مشهد و درس خوانده رشته هنرهای تجسمی، گرایش عکاسی است.
در کارنامه هنری او شرکت در ۲۴ نمایشگاه گروهی عکس و نقاشی و پذیرفته شدن در جشنوارههای مختلف ملی و بین المللی عکاسی به چشم میخورد. نمایشگاه گردانی، فعال ادبی در حوزه شعر و داستان، سفیر انجمن اهدای عضو ایرانیان، مدرس هنر کودک (هنر خلاق)، مدرس دورههای عکاسی و ویرایش عکس نیز در سابقه فعالیتهای هنری او دیده میشود. با عزتی مقدم به بهانه برگزاری نمایشگاه انفرادی عکس «روی دور کند» در نگارخانه روند مشهد و نمایشگاه انفرادی نقاشی «اکران عمومی یک ماجرای خصوصی» در نگارخانه انتظامی تهران در ماه گذشته، گفتگو کرده ایم.
مهری عزتی مقدم از ورود هنر به زندگی اش میگوید: از کودکی متوجه کشش درونی ام به هنر شدم. وقتی به هجده سالگی رسیدم و قرار شد رشتهای را برای ادامه تحصیل انتخاب کنم، به دلیل همین علاقه، رشته مرمت آثار باستانی را انتخاب کردم، اما به دلیل مصلحت اندیشی خانواده ام، اجازه ادامه تحصیل در این رشته را پیدا نکردم و در رشته برق تحصیل کردم و تا آزمون دکتری پیش رفتم. در تمام این مدت از فضای هنری و مورد علاقه ام دور بودم و ارتباط من فقط محدود به مطالعه آثار ادبی و کتابهایی درباره هنر بود.
وی ادامه میدهد: یک روز به صورت جدی به هنر اندیشیدم و در کلاسهای نقاشی استاد اسپهبدی ثبت نام کردم. بعد آن به کلاسهای یگانه قدیریان رفتم و مدت یک سال، مبانی طراحی و رنگ را از او آموختم. از ابتدا هم به کارهای انتزاعی و آبستره و فرم گریز علاقه داشتم. ولی برای کسی که از ابتدا قواعد را یاد گرفته باشد، این یک نبرد همیشگی با خودش است.
هنرمند شهرمان میافزاید: بعد از مدتی احساس کردم باید به صورت آکادمیک هنر را بیاموزم. در سال۱۳۹۸ وارد دانشگاه شدم و در رشته هنرهای تجسمی، گرایش عکاسی مدرکم را گرفتم؛ البته عکاسی حرفهای را از همان زمان شروع کردم. ولی این علاقه در من وجود داشت، ضمن اینکه از ایدههای رشته مهندسی برق هم در آن زیاد استفاده کردم. مباحثی که در آن دوران خوانده بودم و میدانستم، خیلی به من کمک کرد؛ مثل فیزیک نور و...
عزتی مقدم درباره شیوه تولید اثر برای نمایشگاه هایش میگوید: من کاری خلق نمیکردم تا به نمایشگاه برسد؛ چون همه کارها با اندیشه و فلسفهای به سرانجام میرسند. اولین مجموعه نقاشی ام با نام «یک آدم عصبانی خندید» را حدود سه سال قبل شروع کردم و نتیجه اش هم نمایشگاه «اکران عمومی یک ماجرای خصوصی» بود.
عضو افتخاری انجمن توسعه هنرهای تجسمی معاصر ایران ادامه میدهد: من دو هنر عکاسی و نقاشی را به صورت موازی پیش میبرم که هرکدام قابلیت بیان شکلی از شخصیت مرا دارند. این فرآیند به آهستگی خود را در آثارم نشان میدهد. وی با بیان اینکه نقاشی بعد غمگین روح من است و عکاسی، جنبه شادتری برای روح من دارد، یادآوری میکند: نمایشگاه نقاشی من شامل ۱۳اثر بود که هرکدامش از ۱۳ حس وحال و تجربه شخصی من بیرون کشیده شده بود و بیشترشان غمگین بودند. به جرئت میشود گفت ۶۰ درصد بازدیدکنندگان نمایشگاه نقاشی، در مواجهه با آثار تحت تاثیر قرار گرفتند. ولی همین موضوع برای نمایشگاه عکس، کاملا برعکس است؛ آن قدر که حس شادی و حرکت از آثار این نمایشگاه متبلور است.
عزتی با اشاره به اینکه زندگی شاعرانه و حس وحال شاعرانگی در او وجود دارد، بیان میکند: طبیعی است که این حس در هر چیزی خودش را نشان بدهد؛ برای همین هم خیلی به صورت طبیعی و نرمال عکاسی نمیکنم. من در عکس هم مثل نقاشی، فرم گریزم و بیشتر آثارم حول محور طبیعت و اشیا میچرخد. به مطالعه درباره تمام جنبههای سوژه، برای تمام ایدهها بسیار اعتقاد دارم و یکی از دلایل انسان گریز بودن آثار عکسم همین است. ازآنجاکه بیشتر آدمها دچار عجله و بی حوصلگی هستند، نمیتوانی یک نفر را ساعتها منتظر بگذاری تا عکسی را که میخواهی، از او بگیری؛ به همین دلیل هم تصمیم گرفتم نقش آدمها را کمتر کنم.
عضو اصلی فیاپ (انجمن جهانی عکاسی) در پاسخ به این پرسش که بیشتر، خود را عکاس میداند یا نقاش توضیح میدهد: نمیتوانم انتخاب کنم. زمانی من با تمام وجود یک نقاش هستم و در زمان دیگر با تمام وجود عکاسم. ضمن اینکه عکاسی برای من خیلی مواقع تکلیف بوده است و مجبور بوده ام به انجام آن. ولی نقاشی بیشتر به روحم سنجاق شده است؛ البته دید من به عکاسی، قدری حرفه ایتر است و هرچند جواب دادن به این سوال برایم سخت است، باید بگویم که بیشتر عکاس هستم.
وی درباره وجه مشترک عکاسی با نقاشی اش میگوید: من یک نقاش واقع گرا نیستم و عکاسی بیشتر به این سبک نقاشی کمک میکند. برای من بیشتر نقاشی به عکاسی کمک کرده است. در نمایشگاه «روی دور کند» همین اتفاق افتاد. مثل این بود که از دست یک نقاش، قلم مو را بگیرند یا از دست یک شاعر، قلم را دربیاورند و به آنها دوربین بدهند و بخواهند که نقاشی بکشد یا شعر بگوید.
عزتی مقدم در پایان از برنامهها و فعالیتهای آینده اش میگوید: نمایشگاهی نقاشی در تهران و مشهد برگزار خواهم کرد. ۱۳ اثر برای نمایشگاهم درنظر گرفته ام. درباره عکاسی هم پروژه جدید، پیچیده و نسبتا دشواری را شروع کرده ام و به محض اینکه به سرانجام برسد، نمایشگاه عکسم را هم برگزار خواهم کرد. برپایی نمایشگاه دیگری نیز در برنامه هایم هست، ولی معلوم نیست کی به سرانجام برسد؛ چون کاملا حسی است و باید مدتی بگذرد و ببینم در زندگی ام چه میگذرد و ازطرفی من به موضوع درمانگری هنر بسیار اعتقاد دارم و نقاشی برایم، نوعی درمان کردن خودم است.